سه روزی میشد که توی خونه بودم...شرکت نمیرفتم و اگر چیزی میخواستم به بابام زنگ میزدم برام بفرسته.اونم از اینکه بیرون نرم استقبال کرد میترسید بلایی سرم بیارن.دو سه بار میخواست بیاد بهم سر بزنه اما التماسش کردم نیاد از جریان فریده درس عبرت گرفته بودم کسی رو درگیر نکنم.شب بود...
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 236
بازدید هفته : 345
بازدید ماه : 1656
بازدید کل : 39893
تعداد مطالب : 90
تعداد نظرات : 79
تعداد آنلاین : 1